جدول جو
جدول جو

معنی ام عجول - جستجوی لغت در جدول جو

ام عجول
(اُمْ مِ عَ)
ناقه (شتر ماده) و ماده گاوی که بچه اش از دست رفته باشد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ عَ ثَ)
کفتار. (از اقرب الموارد) (از المرصع). لغتی است در ام عثیل. (از اقرب الموارد). و رجوع به ام عثیل شود، هامۀ سر، منجنیق. (المرصع) :
کیف تری ضیع ام فروه
تأخذهم بین الصفا و المروه.
و مقصود شاعر از ام فروه منجنیقی است که حجاج در زمان زبیر با آن مکه را سنگباران کرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
کرش (شکنبۀ ستور نشخوارزننده). (المرصع) هزارلا. هزارخانه. (در شکنبۀ گوسفند). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
ملخ. (از المرصع) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء). ملخ ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ملخ نر را نیز ابوعوف خوانند. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
غیشه (نوعی گیاه).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ هََ)
کوهی از آن بنی وبر در جدیله. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ جَ)
کفتار. (منتهی الارب) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ لَ)
سگ ماده. (از المرصع). و رجوع به عولق شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ)
کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ بْ بو)
کفتار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ماکیان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ یَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب). و رجوع به ام عنثل و ام خیثل شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف فرشی هاشمی مادر امیرالمؤمنین علی (ع) و سه برادر وی طالب و عقیل و جعفر بود و در مکه قبول اسلام و سپس به مدینه مهاجرت کرد و در قبرستان بقیع مدفون گردید. (از ریحانه الادب ج 6 ص 227). و رجوع بهمین کتاب و الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 260 و تذکرهالخواتین ص 44 و خیرات حسان ج 1 ص 53 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام عبور
تصویر ام عبور
کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام عوف
تصویر ام عوف
ماده ملخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام خلول
تصویر ام خلول
شسن خوراکی (صدف خوراکی)
فرهنگ لغت هوشیار
مانند ما، مثل ما
فرهنگ گویش مازندرانی